نصایح بسیار زیبای زرتشت به پسرش!

آنچه را گذشته است فراموش كن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر


قبل از جواب دادن فكر كن

 
هیچكس را تمسخر مكن


نه به راست و نه به دروغ قسم مخور


خود برای خود، زن انتخاب كن


به شرر و دشمنی كسی راضی مشو


تا حدی كه می‌توانی، از مال خود داد و دهش نما

كسی را فریب مده تا دردمندنشوی

 
از هركس و هرچیز مطمئن مباش


فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی


بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

 
سپاس دار باش تا لایق نیكی باشی


با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی


راستگو باش تا استقامت داشته باشی

 
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

 
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی


معروف باش تا زندگانی به نیكی گذرانی


دوستدار دین باش تا پاك و راست گردی


مطابق وجدان خود رفتار كن كه بهشتی شوی

 
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی

 
روح خود را به خشم و كین آلوده مساز


هرگز ترشرو و بدخو مباش


در انجمن نزد مرد نادان منشین كه تو را نادان ندانند

کمبوجیه

کمبوجیه پسر بزرگ کوروش هخامنشی مردی شجاع و بی نهایت زیبا و قوی پنجه بود. پس از مرگ پدر به قصد آرام کردن غرب امپراتوری ایران که همواره دچار حمله یاغیان و شورشیان بود عازم مصر و آفریقا شد در سال ۵۲۱ (پیش از میلاد) گئومات مغ از اعتماد برادر کمبوجیه سوء استفاده نموده و بردیا را مسموم ساخته و او را از پای در آورد. در این زمان کمبوجیه مصر را فتح نموده و در سرحدات آفریقا (شمال تونس و لیبی امروزی) می تاخت. گئومات برخی از جنایت پیشگان را اجیر کرده و به جان رییش سفیدان و بزرگان ایران افتاده و آنها را با ترفندهای گوناگون از پای در می آورد. یکی از رییش سفیدان که به راز گئومات پی برده بود به پسر بزرگ خویش جریان را گفت و از او خواست خودش را به سپاه ایرانزمین برساند و توطئه گئومات را بر ملا سازد و از پسر خواست زود عازم این سفر طولانی شود و گفت حتما دیر یا زود گئومات به سراغ من هم خواهند آمد چون آنها به رسم یونانیان ، وجود بزرگان عشایر را تحمل نمی کنند تا بدین گونه همه مردم را به زیر یوغ خویش کشند. به قول اندیشمند کشورمان ارد بزرگ : نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها. پسر آن ریش سفید شب روز تاخت و اسبهای بسیاری در این سفر از پای در آمدند تا خودش را به صحرای خشک سینا رسانید در بین راه گرفتار یاغیان و دزدان شد و گریخت هر چند سه تیر زهرآگین بر دست و پشتش فرود آمد در سیاهی شب به پشت دروازه خاوری مصر رسیده بود با خون خود بر دروازه شهر نوشت (( بردیا کشته شده است)) کمبوجیه چون خبر مرگ برادر را شنید به سوی پایتخت تاخت بدبختانه در نزدیکی دمشق با مکر و سم دیو سیرتان از پای درآمد.
یونانیان به رهبری تاریخ نویسانی همچون هردوت بسیار کوشیدند کمبوجیه را نفی و بد جلوه دهند حتی به دروغ گفتند او با خواهر خویش ازدواج نموده و حتی او را کشته است بسیاری از دروغ های دیگر تا بدین گونه ایرانیان را از داشتن جوانی رشید و فرهمند تر از اسکندر محروم سازند. و شوربختانه هنوز هم بسیاری این تهمت ها را نقل قول می کنند همانند تهمت قتل سورنا به دست ارد اشکانی ، که اینها همه دروغ است و دلیل این تاریخ سازی های یونانیان و رومیها ، نابود کردن اسطوره های عزت و سربلندی تاریخ ایران است. اسکندر مقدونی در روزهای آخر عمر خویش می گوید : آرزو داشتم همچون کمبوجیه در جوانی جهانگشایی کنم اما سرزمینی که من فتح کردم یک ساتراپ (ایالت) کمبوجیه هم نشد.
یونانیان و رومیها از هر پادشاه ایرانی ضربه مهلک تری خورده اند برایش جنایت نویسی !های بیشتری کرده اند همانند کمبوجیه ، خشایارشاه ، ارد دوم و...

خالی بندی

خالی بندی


 پيشينه عبارت "خالی بستن" به معنی "دروغ گفتن و لاف زدن" که اين روزها رايج است به سال پيش يعنی  بر

می گردد.

 نقل می کنند که در آن زمان  بدليل کمبود اسلحه، بعضی از پاسبانهايی که گشت می دادند فقط غلاف خالی اسلحه

 يعنی همان جلدی که اسلحه در آن قرار می گيرد را روی کمرشان می بستند و در واقع اسلحه ای در کار نبود.

 دزدها و شبگردها وقتی متوجه اين قضيه شدند براي اينكه همديگر را مطلع كنند به هم می گفتند که طرف "خالی

 بسته" و منظورشان اين بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور کمرش بسته به اين معني كه

 در واقع برای ترساندن ما بلوف می زند که اسلحه دارد و روی همين اصل بود که واژه خالی بندی رواج پيدا کرد.

شاعر "این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست" در تنهايی درگذشت

 در نهایت تاسف ،  استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد ، ده روز قبل در تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" در تهران به دیار باقی شتافته اند .
دکتر فرشیدورد از استادان پیشکسوت دانشکده زبان و ادبیات فارسی و دارای شهرت جهانی و دیدگاههای ویژه در عرصه دستور زبان بود. مقالات و کتابهای فراوان و بسیار ارجمندی در حوزه دستور زبان فارسی و زبان شناسی و نقد ادبی و تحقیقات ادبی از آن استاد درگذشته برجای مانده است.

  فرشیدورد چند سال قبل از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی را با بستگانش زندگی کرد و چندی پیش به سرای سالمندان نیکان منتقل شد که در آنجا دار فانی را وداع گفت. دکتر فرشیدورد به زبان و شعر فارسی عشق و غیرت فراوان داشت. این شعر که از مشهورترین سروده های استاد نیز هست به خوبی عشق او به ایران و فرهنگ این سرزمین را نشان می دهد:

 


این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست


در دامن بحر خزر و ساحل گیلان

موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

 یادش گرامی

 

داستان ایرانی

مادری گوش فرزندش را گرفته کشان کشان با خود می برد . مردی را دید که از روبرو می آمد به آن مرد گفت کودکم را دعوا کنید او حرف مرا گوش نمی دهد پسرک مات و مبهوت به سیمای مردانه و استوار مرد می نگریست اشکهایش زیر چشمانش حلقه زده بود لباسی کهنه بر تن داشت و کفش در پایش نبود، انگشتان پاهایش در زیر لایه ایی از خاک پنهان بود . مرد نشست و دست پسر را گرفت به چشمان کودک خیره شد و سرش را کنار گوش کودک آورد و چیزی گفت . کودک هم چیزی آهسته به او گفت و مرد خندید و با سر چیزی اشاره کرد تبسمی دلنشین بر لب کودک نشست، مادر به مرد گفت شما به جای دعوا کردن او، می خندانیدش، نمی دانید چه آتشپاره ایی است . زندگیم را سیاه کرده از صبح تا شب دنبالش هستم و از روی دیوار، پشت بام همسایه و بازار پیدایش می کنم . مرد به چشمان کودک نگاه می کرد و کودک لبانش به خنده باز شده بود . کم کم مادر داشت از عصبانیتش فوران می کرد که دید اشک برگونه مردانه مرد می لغزد مات و مبهوت شد مرد دستش را بالا آورد ناگاه چند افسر نظامی جلو آمدند به آنها گفت نیازهایشان را برطرف سازید . و بدون آن که سرش را برگرداند، رفت ....
زن از کودکش پرسید آن مرد در گوشت چه گفت ؟
کودک پاسخ داد: از من پرسید چه کسانی را دوست می داری ؟ و من هم گفتم پدر و مادرم ...
آن زن همسری بیمار و دختر کوچکی نیز داشت .
زندگی آنان با همان یک لبخند و اشک مردی که در راه دیده بود دگرگون شد . و درهای روزی به رویشان گشوده گشت . ارد بزرگ اندیشمند کشورمان می گوید: خوی مهربان، ریشه در طبیعت گل ها دارد .
یک هفته بعد از آن، زن در کنار بازار کرمانشاه در حال خرید نان بود که دید سران ارتش از شهر خارج می شوند سواران رشید ایرانزمین، سوار بر اسبهای رزم و آن مرد که پیش آهنگ همه بود ...

یاد و نام نادر شاه افشار جاودانه باد ! که مهر پدر را بر سر هیچ گاه حس نکرد و مادر خویش را در زمان اسارت بدست قبایل وحشی از دست داد و ...

سخن روز

خيلي از يخ كردن هاي ما از سرما نيست . . . لحن بعضي ها زمستونيه . . .

سخن روز

مغزهای بزرگ, درخصوص ایده ها صحبت می کنند

مغزهای متوسط, در مورد حوادث بحث می کنند

 مغزهای کوچک, درباره مردم بحث می کنند.

داستان روز

نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند ...

یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد ...

سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت  .

دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند ...

جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شوید ؟!

پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند .

جنگاور گفت تا کنون چه می کردند ؟!

پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .

جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت : اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی؟

پیرمرد گفت : آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .

جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است .

آنگاه روی برگرداند و گفت : مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند ... و از آنها دور شد .

جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .

فرزند بزرگ رو به پدر پیرش کرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پایان زندگی سربازان تو خواهیم بود...

 

ارد بزرگ خردمند برجسته کشورمان می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند  :

نخست : امنیت

دوم : آزادی

و سوم : نان

 

اسامی عشاق معروف جهان

اسامی عشاق معروف جهان

اوتللو و دزد مونا (( عشاق درام ویلیام شکسپیر ))

امیر ارسلان و فرخ لقا (( عشاق افسانه های فولکوریک ایران))

بهرام و گل اندام ((عشاق قدیمی افسانه های فولکوریک ایران))

بیژن و منیژه (( عشاق شاهنامه فردوسی))

پل ویرژینی (( عشاق رمان تاریخی برناردن دو سن پیر))

خسرو و شیرین (( در داستانی از نظامی گنجوی))

رومئو و ژولیت ((عشاق درام شکسپیر))

رابعه و بکتاش ((از افسانه های اعراب است که بزبان فارسی نیز در آمده است))

زال و رودابه ((از شاهنامه فردوسی))

زهره و منو چهر ((از دیوان ایرج میر زا))

سلامان و آبسال ((از جامی))

سلیمان و ملکه سبا ((از افسانه های تورات))

سامسون و دلیله ((از افسانه های تورات))

شیرین و خسرو ((از امیر خسرو دهلوی))

فرهاد و شیرین ((از وحشی بافقی))

کلئو پاترا و ژولیوس سزار و آنتوان ((داستان عشق کلئو پاترا ملکه مصر به دو سردار و قیصر روم))

لیلی و مجنون ((اصلش عربی بوده ولی در اشعار شعرای فارسی منجمله نظامی وجامی و مکتبی شیرازی نیز آمده است))

نور جهان (ایرانی) و جهانگیر (هندی)

وامق و عذرا ((در داستانی از عنصری))

ویس و رامین ((از فخرالدین اسعد گرگانی))

همای و همایون ((از خواجوی کرمانی))

یوسف و زلیخا ((از جامی و آذر بیگدلی))

 

 

نه درس زندگی از آلبرت اینشتین

نه درس زندگی از آلبرت اینشتین

به گمانم این نابغه فیزیک را به اندازه کافی بشناسید. اما اینشتین جملات قصاری دارد که دقت به آنها برای جمع و جور کردن کلاف سر در گم زندگی مطمنا نمی‌تواند خالی از لطف باشد.

۱- کنجکاوی‌تان را دنبال کنید: “من استعداد به خصوصی ندارم. فقط به شدت کنجکاوم.”
درباره چه چیزی کنجکاو هستید؟ دنبال کردن کنجکاوی‌تان راز موفقیت‌تان است.

 ۲- پشتکار با ارزش است: “نه اینکه من خیلی باهوش باشم؛ بلکه با مسایل زمان بیشتری می‌مانم.”
تا زمانیکه به هدف‌تان برسید، پشتکار دارید؟ اینشتین می‌خواهد بگوبد، تمام ارزش تمبر پستی به این است که با تمام نیرو به چیزی بچسبد، تا اینکه به مقصدش برسد. مانند تمبر پستی باشید، مسیری را که آغاز کردید به پایان برسانید. به یاد بیاورید که در جایی دیگر اینشتین گفته بود، “من برای ماه ها و سالها فکر می‌کنم و فکر می‌کنم. ۹۹ بار نتیجه اشتباه است. صدمین بار حق با من است.”

 ۳- تخیل قدرتمند است: “تخیل همه چیز است. تخیل پیش نمایشی از جذابیت‌های آینده زندگانی است. تخیل با ارزش‌تر از دانش است.”
آیا از تخیل‌تان استفاده می‌کنید؟ اینشتین می‌گوید تخیل با ارزش‌تر از دانش است. به یاد بیاورید که توماس ادیسون می‌گفت: “برای ابداع، به یک تخیل خوب و کپه‌ایی از آت و آشغال نیاز دارید.”

 ۴- اشتباه کردن اتفاق بدی نیست: “فردی که هرگز اشتباه نکرده، هرگز چیز جدیدی را امتحان نکرده است.”
از اینکه اشتباه کردید، نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات می‌تواند شما را باهوش‌تر، سریع‌تر و بهتر کنند. در واقع شما زمانی موفق خواهید شد که دو چندان اشتباه کرده باشید.

۵- برای اکنون زندگی کنید: “من هرگز به آینده فکر نمی‌کنم – آینده به زودی فرا خواهد رسید.”
شما نمی‌توانید فورا آینده را دست خوش تغییرات کنید، بنابراین بسیار مهم است که تمام تلاش‌تان را برای “اکنون” وقف کنید.

 ۶- انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید: “حماقت این است که بارها و بارها کاری یکسان انجام دهید و انتظار نتیجه‌ای متفاوت داشته باشید.”
شما نمی‌توانید کاری یکسان را هر روز انجام دهید و انتظار تفاوت در نتایجش داشته باشید. به عبارتی، برای ایجاد تغییر در زندگی بایستی در خودتان تغییراتی ایجاد کنید.

  ۷- حماقت و نابغگی: “تفاوت بین حماقت و نابغه بودن در این است که نابغه بودن محدودیت‌های خودش را دارد.“

 ۸- یادگیری قوانین و سپس بهتر بازی کردن: “شما بایستی قوانین بازی را بیاموزید. و سپس بهتر از هر فرد دیگری بازی می‌کنید.”
دو کار است که باید انجامش دهید: ابتدا باید قوانین بازی را که می‌خواهید بازی کنید بیاموزید. درست است، خیلی هیجان انگیز نیست اما حیاتی است. بعدا، شما بهتر از هر فرد دیگری بازی خواهید کرد.

 ۹- دانش از تجربه می‌آید: “اطلاعات، دانش نیست. تنها منبع دانش، تجربه است.”
دانش از تجربه می‌آید. شما می‌توانید درباره‌ی کاری بحث کنید، اما بحث کردن فقط درکی فیلسوفانه از آن کار به شما می دهد. شما بایستی در ابتدا آن کار را تجربه کنید تا بدانیدش. چه کنیم؟ تجربه بیاندوزید. وقت‌تان را خیلی بابت اطلاعات نظری صرف نکنید، بروید و کاری انجام دهید تا تجربه‌ایی با ارزش را کسب کنید.

سخن روز

به کودک فال فروشی گفتند چه میکنی ؟ گفت: به کسانی که در امروز خود مانده اند فردا میفروشم.....

سخن روز

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

.It's not important how old are you. Hug your Mom whenever want to say hi to her

نگاهی متفاوت به خیابان های تهران .

نگاهی متفاوت به خیابان های تهران

 ۱۶ آذر به انقلاب ختم می شود.ادامه ی انقلاب به آزادی می رسد..اما تا رسیدن به خود تندیس آزادی باید همچنان ادامه داد.

 جمهوری اسلامی با آزادی فاصله دارد.در حالیکه در ظاهر با هم در یک امتداد هستند اما فاصله مطمئنی باهم دارند.

جمهوری اسلامی با رسیدن به خیابان رودکی تمام می شود اما آزادی همچنان ادامه دارد. انگار که جمهوری اسلامی تمام توانش در همراهی با آزادی تا همان رودکی بوده است.

 ملت خیابان کوتاهی است که با رسیدن به خیابان جمهوری اسلامی پایان می پذیرد.

خیابان ایران هم خیابانی است که فقط عده ای خاص با عقایدی خاصتر در آن جای دارند. پاسداران همان سلطنت آباد سابق است.فقط اسمش عوض شده. جهت همان جهت و شیب همان شیب است. خیابان نبرد به پیروزی می رسد. خیابان پیروزی که ابتدای آن میدان شهداست. ....و برای رسیدن به فرجام از هنگام باید رفت...............

یزد

اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر ونیز ایتالیاست. همین دو ویژگی کافی است تا ایرانیان بدانند کشوری به وسعت تاریخ جهان دارند و شهری کویری که می توانند خشت به خشت، ریگ به ریگ و لحظه به لحظه تاریخ آن را به رخ جهانیان بکشند.

دومین شهر تاریخی جهان “برترین” جاذبه های گردشگری، تاریخی و میراث فرهنگی زیادی دارد که هر کدام از آنها می تواند به تنهایی جاذبه ای منحصر به فرد برای بازدید گردشگران و دوستداران میراث فرهنگی و تاریخ ایران و جهان باشد. این شهر به شهر بادگیرها معروف است. به دارالعباده، شهر دوچرخه‌ها، شهر شیرینی، شهر قنات و قنوت و قناعت و شهر آتش و آفتاب.

تاریخ نویسان معتقدند که قدمت یزد به پیش از اسلام می رسد. عده ای هم می گویند که شاید شهر تاریخی یزد را باید در نقطه دیگری غیر از مکان کنونی آن جستجو کرد. اما با این حال قدمت بسیاری از آثار تاریخی کشف شده در شهر یزد به قرن پنجم هجری باز می گردد. در عین حال کشف بناهای دیگری متعلق به قرن های دوم و سوم هجری، تردیدها را در تخمین قدمت شهر یزد بیشتر می کند. در هر صورت تاریخ سکونت انسان در این خطه از هزاره سوم پیش از میلاد فراتر رفته است، به طوری که در عهد پیشدادیان طایفه های در حال کوچ از بلخ به پارس، این سرزمین را یزدان نامیدند و از آن زمان به بعد یزد محل عبادت شد.

یزد را از آن جهت امن ترین شهر می دانند که جنگ و بلایای طبیعی تاکنون نتوانسته به آن صدمه ای وارد کند. به همین دلیل است که تاریخ نویسان از آن به عنوان امن ترین شهر ایران یاد کرده اند. مارکوپولو جهانگرد ایتالیایی نیز درباره یزد می گوید که تجار جاده ابریشم این شهر را به لحاظ امنیت مالی و جانی آن دوست دارند.

نارین قلعه، قدیمیترین بنای خشتی جهان

قدیمی ترین بنای ساخته شده از خشت در دنیا نارین قلعه یا کهندژ نام دارد که در شهر باستانی میبد بر فراز تپه ای بلند بنا شده و بر تمامی ‌شهر میبد و پیرامون آن دید دارد. تاکنون کشوری ادعا نکرده است که بنایی قدیمی تر از کهندژ دارد.

کهندژ نام دژهای کهنی است که در آغاز پیدایش شهرها بنا شده اند. این دژها در دوره پیش از اسلام و بیشتر در دوران ماد، هخامنشی و اشکانی ساخته شده و بناهایی تک و پر تراکم بودند که بر فراز تپه‌های طبیعی یا مصنوعی می‌ساختند.

طولانی ترین قنات ایران

طولانی ترین قنات ایران به نام “قنات زارچ” با طول صد کیلومتر در استان یزد قرار دارد. این قنات یکی از کهن ترین قنات های ایران به شمار می آید که سابقه ای بیش از سه هزار سال دارد. طول کوره قنات زارچ بیش از ۷۱ کیلومتر بوده و تعداد چاه های آن دو هزار و ۱۱۵ حلقه شمارش شده است.

مسن ترین درخت جهان

سرو چهار هزار ساله ابرکوه را می توان مسن ترین موجود زنده جهان نامید. هر چند که گفته می شود در کشور سوئد نیز درحتی وجود دارد که از سرو ابرکوه قدیمی تر است اما اکنون از درخت پیر سوئد تنها ریشه های آن باقی مانده در حالی که سرو کهنسال شهرستان ابرکوه با ۲۵ متر ارتفاع ۱۸ متر محیط و ۵٫۱۱ متر اندازه دور تنه در قلب ایران زنده و سبز است و آرام آرام زندگی می کند.

بلند ترین بادگیر جهان

بلندترین و منحصر بفرد ترین بادگیرهای جهان را تنها می توان در استان یزد پیدا کرد. بادگیر باغ دولت آباد یزد در شمار زیباترین بادگیرهای دوره زندیه و قاجاریه با قدمتی ۲۷۰ ساله به عنوان بلندترین بادگیر جهان به حساب می آید. این بادگیر که نمونه ای از معماری دوره زندیه را داراست در سال ۱۱۶۰ هـ.ق توسط محمدتقی خان یزدی مشهور به خان بزرگ سرسلسله خوانین یزد ساخته شد.

این بادگیر ارتفاعی به طول ۳۳ متر و ۸۰ سانتی متر دارد و از خصوصیات بارزش هشت ضلعی بودن آن است که باعث می شود باد در هر جهت به راحتی و به سرعت به قسمت زیرین آن هدایت شود و پس از برخورد به سطح آب حوضچه زیر بادگیر، هوای خنکی در داخل آن ایجاد کند.

در کنار این بادگیر باغی شامل سه عمارت هشتی و سردر و تالار آینه نیز موجود است که بهشت آیین خوانده می شود و دارای نقوش اسلیمی است. این باغ مدتها محل اقامت کریم خان زند در یزد بود و از نظر طراحی در شمار زیباترین باغ های دوره زندیه و قاجاریه محسوب می شود.

 

 

 

 

سخن روز

همسایه ای از گرسنگی مردو خویشانش در غم رفتنش گوسفند ها سر بریدند........

حقیقت

دو نفر بودند و هر دو در پی حقیقت .

اما برای یافتن حقیقت یکی شتاب را برگزید و دیگری شکیبایی را .

اولی گفت : آدمیزاد در شتاب آفریده شده ، پس باید در جستجوی حقیقت دوید  آنگاه دوید و فریاد برآورد :  من شکارچی ام ، حقیقت شکار من است .

او راست می گفت : زیرا حقیقت غزال تیز پایی بود که از چشم ها می گریخت .

اما هرگاه که او از شکار حقیقت باز می گشت ، دست هایش به خون آغشته بود . شتاب او تیر بود وهمیشه  پیش از آنکه چشم در چشم غزال حقیقت بدوزد او را کشته بود .

خانه باورش مزین به سر غزالان مرده بود  اما حقیقت غزالی است که نفس می کشد . این چیزی بود که او نمی دانست .

  دیگری نیز در پی صید حقیقت بود  اما تیر و کمان شتاب را به کناری گذاشت و گفت : خداوند آدمیان را به شکیبایی فراخوانده است پس من دانه ای می کارم تا صبوری بیاموزم .

و دانه کاشت ، سال ها آبش داد و نورش داد و عشق داد .

زمان گذشت و هر دانه ، دانه ای آفرید و هزار دانه ، هزاران دانه آفرید .

زمان گذشت و شکیبایی سبزه زار شد  و غزالان حقیقت خود به سبزه زار او آمدند بی بند و بی تیر و بی کمان .

و آن روز ، مردی که عمری به شتاب و شکار زیسته بود ، معنی دانه و کاشتن و صبوری را فهمید .

پس با دست خونی اش دانه ای در خاک کاشت.

طولانی ترین شب یلدا متعلق به کجاست؟؟؟

طولانی ترین شب یلدا متعلق به کجاست؟؟؟

کنایه از طولانی بودن این شب زیبا که آیین آن در تاریخ باستان ایرانی و پارسی ریشه دارد، در اصل برگرفته از علم نجوم است. در واقع این شب در پی وقوع پدیده ای نجومی به نام انقلاب زمستانی به عنوان طولانی ترین شب سال نامگذاری شده است. آخرین روز ماه آذر و اواسط ماه دسامبر زمانی است که نیمکره شمالی زمین به فصل زمستان و نیمکره جنوبی زمین به فصل تابستان خوشامد می گویند.

آغاز تابستان در نیمکره جنوبی همزمان خواهد بود با طولانی ترین روز در این نیمکره و طولانی ترین شب در نیمکره شمالی که زمستان را به خانه خود راه داده است.

 دلیل نجومی شکل گیری این دو فصل متضاد در دو نیمکره زمین، در اصل وجود اختلاف زاویه میان محور دوران زمین به دور خود با محور دوران زمین نسبت به خورشید است که اختلافی 23.5 درجه ای را به وجود آورده است.

 به این شکل با آغاز انقلاب زمستانی، زاویه تابش خورشید نسبت به نیمکره شمالی زمین کوتاهتر خواهد شد و با دورتر شدن از خط استوا مدت زمان آغاز غروب خورشید آخرین روز پاییز و طلوع خورشید اولین روز زمستان کمی طولانی تر از همیشه خواهد شد، به شکلی که این شب به عنوان طولانی ترین شب سال شناخته می شود.

طول شب در شب یلدای امسال تهران در حدود 14 ساعت و 17 دقیقه خواهد بود، یعنی یک دقیقه طولانی تر از شب قبلش!

همانطور که گفته شد طول شب در کشورهای نیمکره شمالی زمین در تاریک ترین و طولانی ترین شب سال متناسب با فاصله آنها از خط استوا متفاوت است. به طوری که طول شب در کشور دانمارک در حدود 17 ساعت، در بریتانیا 16 ساعت و 10 دقیقه، در آلمان 16 ساعت و 22 دقیقه، در ایران 14 ساعت و 16 دقیقه، و در روسیه 17 ساعت خواهد بود.

همچنین مردم کشور فنلاند در این شب یلدا برای خوابیدن 18 ساعت و 12 دقیقه، در نروژ 18 ساعت و 9 دقیقه و در سوئد در حدود 17 ساعت و 57 دقیقه فرصت خواهند داشت.

می توان گفت طولانی ترین شب در یکی از شمالی ترین مناطق جهان یعنی گرینلند و پس از آن ایسلند آغاز خواهد شد، طول شب در این دو منطقه کمابیش 19 ساعت و 54 دقیقه خواهد بود.

ردیف

نام کشور

طول شب یلدا

1

ایران

 14 ساعت و 17 دقیقه

2

دانمارک

17 ساعت

3

بریتانیا

16 ساعت و 10 دقیقه

4

آلمان

16 ساعت و 22 دقیقه

5

روسیه

17 ساعت

6

فنلاند

18 ساعت و 12 دقیقه

7

نروژ

18 ساعت و 9 دقیقه

8

سوئد

 17 ساعت و 57 دقیقه

9

ایسلند

19 ساعت و 54 دقیقه

نکته جالب توجه دیگر در مورد شب یلدای امسال، همانطور که در بالا نیز اشاره شد تاریک بودن استعاره ای آن نیز هست زیرا ساعاتی پیش در کشورهایی مانند بریتانیا و ایرلند مردم شاهد ماه گرفتگی کاملی بودند که همزمان بودن تقریبی آن با آغاز انقلاب زمستانی پدیده ای نادر و کمیاب به شمار می رود.

سخن روز

به بزرگتر از خودت احترام بذار، چون بیشتر از تو خوبی کرده...

و به کوچکتر از خودت احترام بذار، چون کمتر از تو گناه کرده ...

عشق موش کور

 

 عاشق تر از همه ما موش کوری ست که زیبایی جفتش راچشم بسته باور می کند.

یلدا

یکی از ویژگی‌های ایرانیان باستان برگزاری جشن‌های متعدد در اوقات مختلف سال است که تقریباً همگی آنها در پیوند با پدیده‌های طبیعی هستند و به همین دلیل بر مبنای تقویم خورشیدی مشخص می‌شدند. در گاهشماری تقویمی ایران باستان هرروز از ماه دارای نام خاص خود بود و هر بار که نام ماه و نام روز با هم منطبق می‌شد، جشنی بدین مناسبت برپا می‌شد. علاوه بر این جشن‌های ماهیانه، آیین‌هایی دیگری نیز در طول سال برگزار می‌شد که از آن میان، آیین شب یلدا هنوز هم در میان ایرانیان گرامی داشته می‌شود.

یلدا، واژه‌ای سریانی به معنای تولد است و آیین یلدا ریشه در یکی از آیین‌های ایران باستان یعنی میتراییسم یا پرستش مهر دارد و جالب این‌جاست که بر مبنای علمی و نجومی بنا شده است. مهرپرستان شب یلدا را شب تولد ایزد مهر، میترا می‎‎پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند. گفته شده که در این شب میترا (ایزد خورشید) از دل سنگی درون غاری به دنیا آمد. تندیس میترا معمولاً در حال قربانی کردن گاو نر ترسیم شده است.

شب یلدا آخرین شب پاییز و بلندترین شب سال است و مردمان باستان، این شب را بسیار شوم و نامبارک می‌دانستند؛ از این رو تا سپیده‌دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر، خود را سرگرم می‌کردند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی، روحیه آنان را تضعیف نکند.

از یلدا به عنوان «شب چله» نیز یاد می‌کنند، چرا که چهل روز پس از آن، دهم بهمن، جشن سده برگزار می‌شود. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکی‌های گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار می‌نشستند. روز یکم دی ( خرم‌روز یا خور روز یا روز خورشید) از گرامی‌ترین روزهای ایرانیان و یکی از جشن‌های آیین زرتشتی بوده است.

هرمان هیرت، زبان‌شناس بزرگ آلمانی معتقد است که دِی- به معنای روز در انگلیسی- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است.

آیین پرستش مهر پس از حمله اسکندر به ایران، همراه با سربازان یونانی به اروپا برده شد و به طور گسترده‌ای در اروپا مورد توجه قرار گرفت، طوری‌که در سده‌های سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید. باید توجه داشت که طبق نظر محققین، جشن میلاد مسیح (ع) که در قرن چهارم میلادی به روز 25 دسامبر تثبیت شد، در اصل جشن ظهور مهر بوده است.

دلایل نجومی شب یلدا
محور دوران وضعی زمین نسبت به صفحه دورانش به دور خورشید کج است، یعنی آنکه محور دوران زمین بر صفحه گردش زمین به دور خورشید عمود نیست بلکه از حالت قائم به اندازه 23.5 درجه انحراف دارد و در همان حالی‌که زمین به دور خودش می‌چرخد، به دور خورشید نیز گردش می‌کند.

برای ما که بر روی زمین قرار داریم، این‌طور به نظر می‌رسد که خورشید در حرکتی سالیانه در آسمان جابه‌جا می‌شود. به مسیر حرکت ظاهری خورشید در زمینه آسمان در مدت یک سال خورشیدی، دایرة‌البروج گفته می‌شود. ناظر زمینی این‌طور تصور می‌کند که خورشید روی دایره‌البروج مسیری را از بین صورت‌های فلکی مختلف طی می‌کند. در واقع حرکت خورشید در دایرة‌البروج ناشی از حرکت سالیانه زمین به دور خورشید است. مشابه این پدیده در حرکت روزانه زمین نیز اتفاق می‌افتد و به دلیل حرکت غرب به شرق زمین، به نظر می‌رسد که خورشید و ستارگان در طی شبانه‌روز از شرق به غرب جابه‌جا می‌شوند.

از آن‌جایی‌که صفحه چرخش مدار زمین حول خورشید بر استوای زمین منطبق نیست و با آن زاویه‌ای حدود 23.5 درجه می‌سازد، استوای سماوی که امتداد استوای زمین در فضا است نیز با دایرة‌البروج هم‌صفحه نیست و زاویه 5/23 درجه می‌سازد. برای ما که بر روی زمین زندگی می‌کنیم، همین زاویه عامل پدید آمدن فصول است.

 استوای سماوی و دایرة‌البروج یکدیگر را در دو نقطه قطع می‌کنند که به آنها نقاط اعتدالین گفته می‌شود. در روز اول بهار که اعتدال بهاری است، خورشید دقیقاً در شرق طلوع می‌کند؛ اما هر چه به انتهای فصل بهار نزدیک می‌شویم، فاصله خورشید از استوای سماوی بیشتر می‌شود و نه تنها طول روز (فاصله بین طلوع تا غروب خورشید) بیشتر می‌شود، که محل طلوع خورشید کمی به سمت شمال تغییر می‌کند. هرچه عرض جغرافیایی بیشتر باشد، این جابجایی نیز بیشتر است.

این رویداد در اول تیرماه که انقلاب تابستانی است، به اوج می‌رسد و نه‌تنها طول روز به بیشترین مقدار خود در نیم‌کره شمالی می‌رسد، که خورشید از شمال‌شرقی‌ترین حالت ممکن طلوع می‌کند و در شمال‌غربی‌ترین حالت ممکن غروب می‌کند. پس از آن، خورشید آرام‌آرام به استوای سماوی نزدیک‌تر می‌شود تا در اول مهرماه به اعتدال پاییزی برسد و روی استوای سماوی قرار بگیرد. اول مهر هم مانند اول فروردین، خورشید دقیقا از شرق طلوع می‌کند، دقیقا در غرب غروب می‌کند و طول روز هم 12 ساعت است

 پس از اعتدال پاییزی، خورشید به جنوب استوای سماوی می‌رود و برای ساکنین نیمکره شمالی، روزها کوتاه‌تر می‌شود. بنابراین خورشید مدت کمتری در آسمان قرار دارد. محل طلوع خورشید هر روز بیشتر به سمت جنوب منحرف می‌شود و طول روز کاهش مییابد. این وضعیت در اول دی ماه که انقلاب زمستانی است، به اوج خود می‌رسد: خورشید از جنوب‌شرقی‌ترین حالت ممکن طلوع می‌کند، در جنوب‌غربی‌ترین حالت ممکن غروب می‌کند و طول روز هم به کمترین مقدار خود می‌رسد. در ظهر اول دی، ارتفاع خورشید در آسمان به کمترین مقدار خود می‌رسد که این مقدار در شهر تهران به 30.5 درجه است و در دیگر شهرهای ایران می‌توان مقدارش را از رابطه «عرض‌جغرافیایی - 66.5» بدست آورد.

در چنین شرایطی، زمین کمترین مقدار نور و گرما را از خورشید دریافت می‌کند و این بهترین مناسبت برای آغاز زمستان در نیمکره شمالی است. هم‌چنین از آن‌جا که خورشید کوتاه‌ترین مسیر ممکن را بر فراز افق طی می‌کند، دقیقاً در شب انقلاب زمستانی یعنی آخرین شب پاییز که ایرانیان از چند هزار سال پیش آن را می شناختند و شب یلدا نام نهادند، طول شب (فاصله غروب امروز تا طلوع خورشید در روز بعد) به بیشترین مقدار خود می‌رسد.

طول شب یلدا در مناطق مختلف کره زمین متفاوت است. انقلاب زمستانی امسال در ساعت 3:08 بامداد اول دی‌ماه اتفاق خواهد افتاد. در تهران این مقدار حدود 14 ساعت و 17 دقیقه است و هر چه به شهرهای شمالی (با عرض جغرافیایی بالاتر) برویم، مقدار آن افزایش می‌یابد. در ایران بیشترین طول شب یلدا در شمال غرب و شهرهایی مانند ماکو در آذربایجان غربی و پارس‌آباد (در شمال استان اردبیل) با 14 ساعت و 39 دقیقه اتفاق می‌افتد.

طبیعی است شهرهای شمالی کره زمین بخصوص در اسکاندیناوی مانند هلسینکی و استکهلم با شب‌های طولانی‌تر از 18 ساعت، شب یلدای طولانی‌تری را سپری خواهند کرد. در مقابل، هرچه به استوا نزدیک‌تر شویم، طول شب یلدا کوتاه‌تر می‌شود تا جایی‌که در خود استوا، این مقدار به 12 ساعت می‌رسد. استوا، تنها جایی از زمین است که طول شب و روز در هر زمان از سال برابر 12 ساعت است.

اگر از استوا به نیم‌کره جنوبی برویم، اوضاع دقیقا برعکس می‌شود. اول دی در نیم‌کره شمالی که مقارن با انقلاب زمستانی است، در نیم‌کره جنوبی متناظر با اول تابستان و طولانی‌ترین روز سال است. هرچه عرض جغرافیایی جنوبی‌تری بگیرید، طول روز طولانی‌تر خواهد شد، تا جایی‌که از عرض جغرافیایی 66.5 درجه جنوبی تا قطب جنوب، خورشید تمام شبانه‌روز را بر فراز افق سپری خواهد کرد و روز طولانی قطبی اتفاق خواهد افتاد.

شب یلدا

شب یلدا

«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است.

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.

پیشینهٔ جشن

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند. بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است. در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده‌ است:

·   «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.»

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد. در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.

تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام

  • امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌ است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد. هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها می‌نمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمین‌های تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می‌یافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان می‌نامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت٬ نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند. تاریخدانان٬ تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشاره‌های آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالین (بهار یا پاییز) واقع می‌دانند. فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته‌ است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده‌ است. با این حال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز ۲۱ یا ۲۲ دسامبر بوده‌است و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در ۲۵ دسامبر واقع می‌شده‌است.
  • در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.
  • در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
  • در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌شود. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه‌خوانی و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
  • یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
  • آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل‌گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران

ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌ است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
  • در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.
  • سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.
  • همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.
  • در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
  • در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
  • در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانواده هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.
  • مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.

 

ثروت ملی

دیالوگ استثنایی در قهوه تلخ مستشار:

نفت یه چیز به درد بخوریه. در واقع ثروت ملیه. منبع انرژیه.

داموس: جناب مستشارالملک! ثروت که ملی نمی شود.

 ثروت متعلق به قبله عالم است!!!!!!!

آزادی

خوش به حال بنزین که بلاخره آزاد شد.

یادمون باشه

-يادمون باشه که؛ خدا هميشه هست.

-يادمون باشه که؛ کسي که زير سايه ديگري راه ميره، خودش سايه‌اي نداره.

-يادمون باشه که؛ هر روز بايد تمرين کرد دل کندن از زندگي را.

-يادمون باشه که؛ زخم نيست آنچه که درد دارد، عفونته.

-يادمون باشه که؛ در حرکت هميشه افق‌هاي تازه هست.

-يادمون باشه که؛ دست به کاري نزنيم که نتوانيم آن را براي ديگران تعريف کنيم.

-يادمون باشه که؛ اونايي که دوستشون داريم مي‌تونند دوستمون نداشته باشند.

-يادمون باشه که؛ حرف‌هاي کهنه از دل کهنه مياد، پس دلي نو بخريم.

-يادمون باشه که؛ فرار، راه به دخمه‌اي مي‌بره براي پنهان شدن، نه آزادي.

-يادمون باشه که؛ باورهامون شايد دروغ باشند.

-يادمون باشه که؛ لبخندمان را در آيينه جا نگذاريم.

-يادمون باشه که؛ آروزهاي انجام نيافته دست زندگي رو گرفتن و اونو راه مي‌برند.

-يادمون باشه که؛ محبت به ديگران براي نمايش گذاشتن مهر خودمون نباشه.

-يادمون باشه که؛ آدم‌ها همه ارزشمندند و همه مي‌تونند مهربون و دلسوز باشند.

-يادمون باشه که؛ تنهايي ما در مقايسه با تنهايي خورشيد خيلي کمه.

-يادمون باشه که؛ دو رنگي رو با کمتر از صداقت نديم.

-يادمون باشه که؛ دلخوشي‌ها هيچ کدوم ماندگار نيستند.

-يادمون باشه که؛ تا وقتي اوضاع بدتر نشده! يعني همه چيز روبراهه.

- يادمون باشه که؛ هوشياري يعني زيستن با لحظه‌ها.

-يادمون باشه که؛ آرامش جايي فراتر از ما نيست.

-يادمون باشه که؛ من تنها نيستم، ما يک جمعيت‌ايم که تنهاييم.

-يادمون باشه که؛ از چشمه درس خروش بگيريم و از آسمان درس پاک زيستن.

-يادمون باشه که؛ براي آموختن و درس دادن به دنيا آمديم، نه براي تکرار اشتباهات گذشتگان.

-يادمون باشه که؛ براي پاسخ دادن به احمق، بايد احمق بود!

-يادمون باشه که؛ لازمه گاهي با خودمون روراست‌تر از اين باشيم که هستيم.

-يادمون باشه که؛ قبلا چيزهايي برامون مهم بودند که حالا ديگه مهم نيستند.

-يادمون باشه که؛ آنچه امروز برامون مهمه، فردا نخواهند بود.

-يادمون باشه که؛ نيازمند کمک هستند آنها که منتظر کمکشان نشسته‌ايم.

-يادمون باشه که؛ ما از اين به بعد هستيم، نه تا به حال.

-يادمون باشه که؛ غيرقابل تحمل وجود ندارد.

-يادمون باشه که؛ با يک نگاه هم ممکنه بشکنند دل‌هاي نازک.

-يادمون باشه که؛ به جز خاطره‌اي هيچ نمي‌ماند.

-يادمون باشه که؛ وظيفه من اينه «حمل باري که خودم هستم تا آخر راه».

-يادمون باشه که؛ منتظر تنها يک جرقه است، انبار مهمات.

-يادمون باشه که؛ کار رهگذر عبوره، گاهي برمي‌گرده،گاهي نه.

-يادمون باشه که؛ در هر يقيني مي‌توان شک کرد و اين تکاپوي خرد است.

-يادمون باشه که؛ هميشه چند قدم آخره که سخت‌ترين قسمت راهه.

-يادمون باشه که؛ اميد، خوشبختانه از دست دادني نيست.

-يادمون باشه که؛ به جستجوي راه باشيم نه همراه.

-يادمون باشه که؛ هوشياري يعني زيستن با لحظه‌ها.

-يادمون باشه که؛ کلا نااميد نميشي اگه تمام اميدت را به چيزي نبسته باشي.

-يادمون باشه که؛ خوبي اوني رو که نداريم اينه که نگران از دست دادنش نيستيم.

-يادمون باشه که؛ در خسته‌ترين ثانيه عمر، رمقي براي انجام کارهاي کوچک هست.

-يادمون باشه که؛ وقتي از دست دادن عادت ميشه بدست آوردن، ديگه آرزو نيست.

-يادمون باشه که؛ اونايي رو که گوشه آسايشگاه‌ها غريب‌اند و تنها، از ياد نبريم.

-يادمون باشه که؛ گاهي بايد براي راحتي خيالِ ديگران خودمون رو خوشحال نشون بديم.

-يادمون باشه که؛ سعادت ديگران بخش مهمي از خوشبختي ماست.

-يادمون باشه که؛ قولي را که به کسي ميديم عمل کنيم.

-يادمون باشه که؛ دوست بداريم بي‌انتظار پاسخي از طرف ديگران.

-يادمون باشه که؛ مهرباني صفت بارز عشاق خداست پس از اينکار ابايي نکنيم.

-يادمون باشه که؛ اين دعا هميشه ورد زبونمون باشه «خدايا هيچوقت ما رو به حال خودمون رها نکن».

 

فقر

زنده یاد دکتر علی شریعتی

فقر

ميخواهم بگويم ......فقر  همه جا سرميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني  هم  نيست ..

فقر ، چيزي را  "نداشتن " است ، ولي  ، آن چيز پول

نيست .. طلا و غذا نيست

 فقر  ،  همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش

نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند .. 

فقر ،  تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه های

 برگشتي را خرد ميكند 

فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن

يادگاري نوشته اند  

فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به

خيابان انداخته ميشود

فقر ،  همه جا سر ميكشد

فقر ، شب را " بي غذا  " سر كردن

نيست

فقر ، روز را  " بي انديشه"   سر كردن

است

 

امام حسین

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند

اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند.

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود. افسوس که به جای

افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را

بی آبی نامیدند.

آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی

کنند، وگرنه یزیدی‌اند

 دکتر علی شریعتی

شاملو

 21 آذر روز تولد احمد شاملو ، شاعر و نویسنده ، مترجم و پژوهشگر ایران

 

روزگار غریبی ست نازنین

    دهانت را می‌بویند  " مبادا که گفته باشی دوستت دارم "

دلت را می‌پویند 

روزگار غریبی‌ست نازنین

روزگار غریبی‌ست نازنین

و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می‌زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

و در این بن‌بست کج و پیچ سرما

آتش را به سوخت‌وار سرود و شعر فروزان می‌دارند

به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی‌ست

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر

با کنده و ساتوری خون آلود

روزگار غریبی‌ست نازنین

و تبسم را بر لبها جراحی می‌کنند و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری بر آتش سوسن و یاس

روزگار غریبی‌ست نازنین

ابلیس پیروز مست

سور عزای ما را بر سفره نشسته است

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.

 شاملو

سخن روز

دل کندن اگر آسان بود ... فرهاد به جای بیستون دل می کند ...

تقویم روزهای ملی

 مردم جهان روزهای زیادی را در طول سال جشن می‌گیرند،‌ نه فقط برای اینکه بیماری و درد را به یاد دیگران بیندازند، ‌بلکه برای اینکه تمام مردم این کره زمین با هم یکی و متحد شوند.

مراسم در هرکشوری مطابق با آداب و سنن و قوانین دولتی آنجا برگزار می‌شود. اما هدف غایی و بنیادی این روزها این است که مردمان جهان با هم هماهنگ شوند به این امید که جهانی آرام و بدون جنگ و بدون بیماری داشته باشیم.

سال نو میلادی (اول ژانویه)

روز اول ژانویه اولین روز از سال میلادی است و در کشورهای بسیاری با آداب خاصی این روز را جشن می‌گیرند. شب قبل از سال نو معمولا زمانی برای نگاه کردن به گذشته و البته مهم تر از آن برنامه ریزی کردن برای سال آینده است. در این روز برای تغییراتی که می‌خواهند در زندگی خود ایجاد کنند و حل کردن مشکلاتشان برنامه ریزی می‌کنند.

روز ولنتاین (۱۴ فوریه)

رسم روز ولنتاین از سالها پیش شکل گرفت و حالا در بیشتر کشورهای جهان تبدیل به سنتی همه ساله و همیشگی شده است. در این روز تمام عاشقان جهان عشق خود را که قوی‌ترین احساس روی کره زمین است به محبوب خود نشان می‌دهند.

روز جهانی زمین (۲۲ آپریل)

سال ۱۹۷۰ گروهی از مردم آمریکا دور هم جمع شدند تا توجه جهانیان را به مشکلات زمین که درنتیجه مدرنیت به وجود آمده بود جمع کنند. از آن زمان این روز خاص را به نام روز زمین نامیدند.

روز جهانی زن (۸ مارس)

روز جهانی زن (۸ مارس) روزی است که در سراسر جهان جشن گرفته می‌شود و توجه ویژه ای به دستاوردهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در گذشته،‌ حال و آینده زنان می‌شود.

روز مبارزه با دخانیات (۳۱ می)

هرساله مردم جهان روز ۳۱ ماه می ‌را روز مبارزه با دخانیات می‌دانند. روزی که وزارت خانه‌ها و نماینده‌های دولت بیشتر از روزهای دیگر به سلامت عمومی‌ توجه کرده و با دخانیات مبارزه می‌کنند در جهانی که فعالانه تلاش‌هایش را وقف آموزش سلامت درمورد ضررهای دخانیات می‌کند. آنها با استفاده از روش‌های مختلفی مثل رسانه‌های گروهی از قبیل مصاحبه‌ها، خبرنامه‌ها و پوستر این کار را انجام می‌دهند.

روز جهانی کودک (۱۳ ژوئن)

در روز ۱۳ ژوئن تمام اجتماعات جهان به کودکان و حقوق آنها توجه کرده و در تعهدات خود در زمینه بهتر کردن زندگی کودکان جهان بازنگری می‌کنند.

روز کار (اول سپتامبر)

روز تعطیلی همه ساله ای به انجمن مردمان کارگر اختصاص دارد. این روز معمولا با نمایش و سخنرانی و گردهمی‌های سیاسی برگزار می‌شود.

روز جهانی گردشگری (۲۷ سپتامبر)

تعداد زیادی از مردم جهان ۲۷ سپتامبر را روز جهانی گردشگری می‌دانند. هدف از این روز افزایش آگاهی مردم و اجتماعات بین المللی از اهمیت صنعت توریسم و ارزش‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی  و اجتماعی این روز است.

روز جهانی ایدز (اول دسامبر)

همه ساله در روز اول دسامبر سران کشورهای مختلف تصمیم می‌گیرند با افزایش آگاهی جامعه عمومی ‌نسبت به ویرویس HIV در مورد اثرات وسیع این بیماری صحبت کنند. معمولا مراسم یادبودی برای افراد برجسته ای که از بیماری ایدز مرده اند نیز برگزار می‌شود.

روز جهانی معلولین (۳ دسامبر)

«بدون ما هیچ اتفاقی برای ما نمی‌افتد» شعار روز جهانی معلومین جهان است. هدف از برپایی این روز جشن گرفتن موفقیت‌هایی است که در رابطه با پیشرفت قوانین مربوط به انسان‌های ناتوان شکل گرفته است. چنین کارهایی در غنی شدن زندگی اشخاص در سطح وسیع بسیار مفید واقع خواهد شد.

 

آدمها !

آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند
آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند
آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند

آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند
آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند
آدم هاي كوچك بي دردند

آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند
آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند

آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند

آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند

آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند

آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند
آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند