قلم
قلمي از قلمدان قاضي افتاد. شخصي که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضي کلنگ خود را برداريد.
قاضي خشمگين پاسخ داد: مردک اين قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسي؟
مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ويران کردي.
هزاران فیلسوف بعد از شنیدن این حرف خودکشی کردند!
عبيد زاکاني
+ نوشته شده در Sun 10 Oct 2010 ساعت 15:48 توسط خودش
|