قلمي از قلمدان قاضي افتاد. شخصي که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضي کلنگ خود را برداريد.

قاضي خشمگين پاسخ داد: مردک اين قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسي؟

مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ويران کردي.

هزاران فیلسوف بعد از شنیدن این حرف خودکشی کردند!

عبيد زاکاني